مدح و ولادت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دست خدا پردۀ شب را شکافت صبح شد و نـور خـداونـد تافت کـبـکـبـۀ مـوکـب سـلطان رسید مـنـتظـران نـیـمـۀ شعـبان رسید دسـت خـدا، هـیـمنـۀ ذوالـفـقـار باز شد از غـیب جهـان آشکـار ای ز وجــود تـو، وجـود هـمـه رشحـهای از بـود تو، بـودِ همه هستی عالم همه از هست توست خیر دو عالم همه در دست توست بودِ هـمه از تو و بودِ تو لطـف غـیبتت از ما و وجودِ تو لطف واسـطـۀ فـیـض خـدایـی تـویـی در دو جهان علّت غـایی تـویی خلـق خـدا را بـه خـدا رهـبـری نــور دل و دیــدۀ پـیــغـمـبــری ســیّــدی و قــافــلــهســالار مــا دسـت خـدایـی و، نـگـهـدار مـا حجّت حق، قطب زمان، روح دین نــور خـدا در ظـلـمـات زمـیـن آیـت کــبــرای خــدای جــهــان مـهـدی مـوعــود، امــام زمــان ای زده بـر بـام فـلـک زآگـهـی بـیــرق تـوحــیـد خـلـیـلالـلـهـی پـردهنـشـین و همه جا نـاظـری غـایبی و در همه جا حـاضری خیز و ز رخساره بر افکن نقاب ای خـجـل از سـایـۀ تـو آفـتـاب پـرده بـرانـداز که بـی روی تو روز همه شد چو شب مـوی تو مـا هــمـه دلــدادۀ روی تــوأیـم خـاک نـشـیـن سـر کـوی تـوأیـم طبع «ریاضی» که غزلخوان توست خـاک بَـرِ رفعـت ایـوان توست |